من چه در پای تو ریزم که خورای تو بودسر نه
چیزیست که
شایسته پای تو بودخرم آن روی که در روی تو باشد همه عمروین نباشد مگر آن وقت که رای تو بودذرهای در همه اجزای من مسکین نیستکه نه آن ذره معلق به هوای تو بودتا تو را جای شد ای سرو روان در دل منهیچ کس مینپسندم که به جای تو بودبه وفای تو که گر خشت زنند از گل منهمچنان در دل من مهر و وفای تو بودغایت آنست که ما در سر کار تو رویممرگ ما باک نباشد چو بقای تو بودمن پروانه صفت پیش تو ای شمع چگلگر بسوزم گنه من نه خطای تو بودعجبست آن که تو را دید و حدیث تو شنیدکه همه عمر نه مشتاق لقای تو بودخوش بود ناله دلسوختگان از سر دردخاصه دردی که به امید دوای تو بودملک دنیا همه با همت سعدی هیچستپادشاهیش همین بس که گدای تو بود در دیده ی من......
ما را در سایت در دیده ی من... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bitobarayeto بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 13:26